گزارش پیمایش غار آویشو

گزارش پیمایش غار آویشو

بنام خدا
پیمایش غار آویشو

«سفر مثل ازدواج است، بزرگ‌ترین اشتباه در آن، این است که فکر کنی همه چیز تحت کنترل توست.»
«جان اشتاین بک»

طبق معمول فرمانده اسکادران غارنوردی ما حسین شاهینی اعلام برنامه فرمودند جمعه ۳۱ فروردین پیمایش غار آویشو ، و یورش ما به سمت گوگل که این غار چیست و کجاست ، خوشبختانه با کشف اینکه در استان گیلان واقع شده و هوای بهاری هم بسیار مطلوب می باشد از طرفی خوشحال و از طرف دیگر با اطلاع از آبی بودن این غار عزیز نگران بارش در روز موعود بودیم، چون همانطور که مستحضر هستید با یک بارش متوسط غار آبی تبدیل به قتلگاه می شود.
غار آویشو یا آبیشو یا آویشوی در تاریخ ۲۰/۱۱/۱۳۸۹ به شماره ۹۰ در فهرست آثار طبیعی کشور و در سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری به ثبت رسیده است، غار از نوع رودخانه‌ای – تعداد چاه اصلی ۹ حلقه – چاه فرعی ۱ حلقه – رودخانه درون غار جریان دارد شرحی از پیمایش و ابزار مورد نیاز: لباس یکسره ضد آب، ست ابزار صعود و فرود SRT، چکمه، طناب جهت چاههای اصلی: چاه اول ۶ متر، چاه دوم ۳ متر، چاه سوم ۷ متر، چاه چهارم ۸ متر، چاه پنجم ۱۰ متر، جاه ششم ۹ متر، چاه هفتم ۵ متر، چاه هشتم ۱۲ متر، چاهک نهم ۲ متر، کارابین پیچ و تسمه جهت ایجاد کارگاه طبیعی
جانداران داخل غار: دو گونه متفاوت از خفاش، حلزون، پشه، آبدزدک
اطلاعات هواشناسی ما را به اجرای برنامه بسیار خوشبین نمود و قرار ما ساعت یک بامداد جمعه میدان فردوسی تعیین شد.لیست تیم شرکت کننده پس از تغییرات مختصر با ده نفر فیکس شد.
حسین شاهینی، حمیدکنعانی ،امید عربی،امید فردامینی، امیرعظیمی، سجاداشرفی، نفیسه آبادیان، زهره تاجیک، نسرین مقامی پور، نوشین مرادی.
وسیله نقلیه یک مینی بوس باحال بود که اسمش امیرعلی بود و لاستیکهاش تیوپ لس، راننده علی آقا و کمک راننده هم که اینقدر حرف میزد اسمش نفهمیدیم چی بود. با این ترکیب گاهی یاد سریال خوش رکاب میوفتادیم و گاهی یاد سریال پایتخت، ولی در کل به دلیل اینکه کلا با طبیعت گرد ها سرویس دارند بسیار اکتیو و فعال و پر انرژی و دلنشین بودند هر سه تاشون.
تقریبا چند دقیقه از یک صبح گذشته بود که همه حاضر بودند و مینی بوس رسید، با کوله ها و کیسه های ابزار و لوازم چیدمان شدیم و حرکت کردیم. تقریبا همه تمایل به خوابیدن تا مقصد داشتند. آخرین باری که بیدار شدم پیچ خروجی ماسال از جاده اصلی بودیم.ساعت ۶:۳۰ کنار یک قبرستان بسیار تمیز و زیبا یک نانوایی در حال پخت بود، نان تازه و هوای عالی بهاری خواب را از چشم همه ربود ، در مرکز بخش خرید مختصری انجام شد. دقایقی پس از حرکت متوجه شدیم یکی از بچه های تیم موبایلش را در محل فروشگاه جا گذاشته است. هر چه با شماره تلفن مورد نظر تماس گرفتیم کسی جواب نداد. از قبض رسید دستگاه پوز به شماره فروشگاه زنگ زدیم و قرار شد در راه برگشت موبایل را بگیریم.
میانه روز و در محل شروع پیاده روی تا غار فهمیدم چند مسیر دسترسی به غار هست اما حسین شاهینی علاوه بر اینکه قبلا با یک بلد محلی تا غار رفته بود، ترک جی پی اس مربوطه را هم از خارج شهر ماسال داشت.برای رسیدن به محل شروع ترک از یکی از محلی ها مسیر غار را پرسیدیم، بجای راهنمایی با چشمهای گرد و متعجب پرسید : «واسه چی می خواین برین؟ خیلی دوره اونجا چیزی نداره.»
اما ما رفتیم اوایل مسیر به حرف مرد می خندیدیم، ولی هر چه جلوتر می رفتیم بیشتر به عمق کلماتش پی میبردیم، صبحانه داخل مینی بوس و در حال حرکت صرف شد. کوه های وحشی و بکر پوشیده از جنگل، بدون زباله و آشغال، سه مدرسه عشایری که با کانکس احداث شده بود، گله های گوسفند، بوی پونه وحشی، صدای دارکوب با کیفیت بالا و سایر پرندگان بصورت محو و مقطعی، درختان قطور و بلند قامت و خزه گرفته و راهی که پر پیچ و خم همچنان می رفت و می رفت و هر از گاهی به دوراهی میرسیدیم و با مطالعه ترک موجود مسیر صحیح انتخاب میشد بجز اولین دوراهی که بعد از چند ده متر مسیر تصحیح شد. پس از حدود یک ساعت و نیم پیمایش جاده جنگلی با مینی بوسی بنام امیرعلی با لاستیک تیوپلس ، به نقطه بی بازگشت رسیدیم، سراشیبی تندی که بعد از آن یک سربالایی تند و یک پیچ تند و تیز بود و علی آقای راننده سخنرانی را شروع کرد که خیلی دوست دارم برم ولی از اینجا دیگه بالا نمیاد و … و ساعت از نه گذشته بود.
بناچار با کمک دو نفر محلی که با موتور در حال گذر از همان جاده بودند، یک وانت نیسان به یاری مان رسید. در ادامه مجددا با کوله ها و کیسه ها و ابزارآلات عقب وانت چیدمان شدیم و حرکت مجدد. آسمان آبی و سقف سبز جاده و هوای ارتفاعات جنگلی بهاری گیلان از پشت وانت تجربه بی نظیری بود. در مسیر با مطالعه نقشه های توپوگرافی منطقه و جاده های جنگلی ییلاقات فهمیدم که موقعیت غار و فاصله هوایی آن، بسیار به ییلاق معروف اولسابلانگا نزدیک است. در مقصد، بالادست جاده پاکوبی مشخص بود، از راننده وانت سوال کردم و توضیح داد این پاکوب به جاده خلخال و دهستانی که نامش را بخاطر نمی آورد می رسد و من نام دهستان را که گفتم با حرکت سر تایید کرد، دهستان گیلوان. از مسیر اولسابلانگا پرسیدم و با شور و هیجان توضیح داد که قبل از آن ییلاق، راه پاکوبی وجود دارد که به چند کیلومتر قبل از غار در همین جاده منتهی می شود و حدود یک ساعت و نیم کوهپیمایی تقریبا سبک دارد. تا اینجا شد سه مسیر، اما مسیری که ما طی کردیم بسیار طولانی ولی دقیقا به بالای مدخل ورودی غار می رسید، به هر حال پس از حدود دویست قدم پایین آمدن از جاده، دهانه ورودی نسبتا بزرگ و سنگی غار با وقار و ابهت خودنمایی می کرد. نهر آبی که به سراشیبی ورودی غار میرسید خبر از آن داشت که حجم آب برای پیمایش غار مناسب است و خطری در پیش رو نیست.
بدون فوت وقت گروه به دو تیم تقسیم شد و با سرعت گروه اول با پوشیدن تجهیزات و اتصال ابزارها آماده ورود شد.گروه اول: حسین شاهینی، امیر عظیمی،امید عربی ، نفیسه آبادیان و نسرین مقامی پور
گروه دوم : امید فرد امینی، حمید کنعانی، سجاد اشرفی، زهره تاجیک و نوشین مرادی
ساعت از یازده گذشته بود که وارد غار شدیم.
دهلیز اصلی غار که طی شد با فاصله کمی در حدود ده دقیقه پیمایش به اولین فرود، که کوتاه بود و در حدود ۶ متر با یک ریبلی ، رسیدیم.
تا چاه سوم پیچیدگی خاصی در مسیر وجود نداشت، از چاه سوم فرودها همراه با تراورس از لبه های خیس و شیب دار و ریزش آبشار گونه آب همراه بود و مسیر به راهروهای بسیار تنگ و گاهی کم ارتفاع می رسید ، در برخی پا مرغی و در برخی دیگر سینه خیز از کانالها عبور می کردیم، نکته جالب اینکه در برخی نقاط در اثر فرسایش و ریزش دالان ها راه مستقیم مشاهده میشد ولی مسیر صحیح، مسیر آب بود و چاله و سوراخی که آب در آن ناپدید می شد، با علم به اینکه مسیر آب را باید دنبال کنیم با ناباوری و به سختی وارد این حفرات میشدیم و در کمال تعجب ادامه راه را میافتیم بهر صورت چون بین نفرات فاصله افتاد در آخرین فرودها به حسین برخوردیم که در راه برگشت بود و گفت که زمان کافی نداریم و ساعت ۱۶:۳۰وانت نیسان بیرون غار منتظر است. پس مسیر خروج را در پیش گرفتیم و چاه ها را یکی بعد از دیگری صعود کردیم ، قبل از چاه پنجم به گروه دوم برخوردیم و قرار شد ما صعود کنیم و برگردیم و گروه دوم کارگاه ها و طناب ها را جمع آوری کنند. ساعت ۱۶:۳۰ به بیرون از غار رسیدیم و با فاصله کمی گروه دوم نیز .اولین چیزی که توجهم را جلب کرد هوای بیرون از غار بود که حدود ۶-۵ درجه گرمتر بود.
تقریبا همگی بعلت فرود و صعود در آبشارهای بسیاز زیبای زیرزمینی خیس بودیم ، حتی با لباسهای ضد آب.
وقتی به یاد آبشارهای زیرزمینی و منحصر بفرد این غار می افتم ، حرف آن محلی را به یاد می آورم که می گفت: «اونجا چیزی نداره » . درسته، حق داشت، دیدن زیبایی های اعماق این غار تا حالا نسیبش نشده بود. مسیر برگشت بسیار زیبا تر از قبل شد. ابرهای تیره آسمان را فرا گرفته و نسیم خنکی در حال وزیدن بود. در میانه راه گله ایی از اسبهای یک دست قهوه ایی در جاده نظرمان را جلب کرد. صحنه بسیار بدیعی بود، غافلگیر شدیم و هیچکس نتوانست این صحنه را ثبت کند. اسب ها در جاده در حال حرکت بودند و با شنیدن صدای ماشین همه توقف کرده و سرها را برگرداندند و به عقب نگاه کردند و بلافاصله سرعتشان را بیشتر کرده و در جلو ما حرکت کردند. برای دقایقی از این لحظات ناب و طبیعی لذت بردیم و بعد از چند پیچ اسبها از جاده خارج شدند و باز ما بودیم و جاده خاکی پیچ در پیچ و درختان سربه فلک کشیده. در نهایت ساعت ۱۹ گذشته بود که به ابتدای جاده جنگلی و به مینی بوس رسیدیم. مجددا به داخل مینی بوس چیدمان شدیم و حرکت. به فروشگاه مورد نظرمان که رسیدیم ضمن تحویل گرفتن موبایل، صاحب مغازه با تعجب پرسید «صبح شماره تلفن ما رو از کجا آوردید؟»!!!
با طی دو پیچ قبل از خروج از شهر سراغ مغازه کوچک عمو احمد رفتیم ، اگر گذرتان به طاهر گوراب افتاد حتما سری به کبابی عمو احمد بزنید. انواع کباب و لوبیا کباب مخصوص گیلان که تقریبا بچه های تیم اسمی از این غذا نشنیده بودند و از قیافه متعجب همه مشخص بود که تجسم کباب کردن لوبیا مقداری سخت است. بهر حال نهار و شام را یکی کرده و جای همه دوستان را خالی کرده و دلی از عزای گرسنگی به در آوردیم . مجددا حرکت و تقریبا از مسیر برگشت دیگر چیزی بخاطر نداریم. بخاطر خستگی ناشی از غارنوردی همه مشغول استراحت بودیم تنها فرد بیهوش تیم امید فرد امینی بود که از خستگی مفرط تا خود تهران تکان نخورد و خواب راحت و شیرینی کرد، ساعت ۲:۳۰ بامداد در محل قرار صبح ، میدان فردوسی بودیم.
سفری دیگر و تجربیاتی دیگر به پایان رسید و کوله باری آماده کردیم از این تجربیات برای برنامه های آتی.

دوم اردیبهشت نود و هفت
امیر عظیمی

همراهان این برنامه :
حسین شاهینی (سرپرست)
امید فرد امینی
حمید کنعانی
امیر عظیمی
سجاد اشرفی
امید عربی
نفیسه آبادیان
زهره تاجیک
نوش آفرین مرادی
نسرین مقامی پور

۲۸ دیدگاه

-- بارگیری کد امنیتی --

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

-- بارگیری کد امنیتی --