۹۶/۱/۲۲گزارش پست توچال باشگاه دماوند در ستاد اطلاع رسانی و پیشگیری از حوادث

۹۶/۱/۲۲گزارش پست توچال باشگاه دماوند در ستاد اطلاع رسانی و پیشگیری از حوادث

پست قله توچال گروه A
در مورخ ٢٢ فروردین ٩۶
نفرات:
علیرضا سعادت
مصطفی زندوکیلی
مهسا ترابی

روز سه شنبه ساعت ٩ توسط تله کابین به ایستگاه هفت رسیدیم
از همون ابتدا مشخص بود که باد شدیدی در راهه
در حال حرکت به سمت قله بودیم که خانواده ای را دیدیم با تجهیزات نامناسب به همراه دوکودک ٣ و ۵ ساله ، اقدام به صعود کرده بودند ،
با استفاده از دستکش و کلاه بچه ها را پوشاندیم و چند قدمی با ایشان به سمت بالا حرکت کردیم و با شدید شدن بادتوصیه کردیم تا هوا خراب نشده برگردندو قبول کردند و به سمت پایین حرکت کردند .
باد به یکباره بسیار شدید شد به حدی که دسترسی به قله هم با کندی پیش میرفت
در حین مسیر خانومی که نمیتوانست ادامه بدهد را به علت بدی هوا مجبور شدم با خود بالا ببرم تا در تنهایی در برگشت به مشکل برنخورد

ساعت یک ربع به ١٠ روی قله بودیم
باد بسیار شدید بود طوری که به ۶٠ کیلومتر در ساعت میرسید

کوهنوردان به مرور اضافه میشدند
عده ای از سمت کلکچال با مشکلات فراوانی خودشونو رسانده بودند
عده ای هم از شیرپلا که مسیر پرترددی است و همیشه روی یال حرکت آنها به سمت قله مشاهده میشه دیده میشدند
و خوشبختانه مشکل خاصی در مسیر برای کسی به وجود نیامد
غیر از بیسیم ستاد که سالم و همراه ما بود
آقای سعادت یک جفت بیسیم خودشون را هم آورده بودند که گویا در این باد شدید آنها بهتر آنتن میدادند و گاهی مکالماتی را هم که در شهر و اطراف بود شنیده میشد اما متاسفانه نتوانستیم با پست های دیگه ارتباط برقرار کنیم
آقای سعادت توسط کلنگ مدام مسیر یخ زده جلوی پناهگاه و داخل را هموار میکردن تا مبادا کسی دچار حادثه شود تا ساعت ٣ باد همچنان شدید بود که بعد از تشکیل یک گروه از کوهنوردان و فرستادن آنها به پایین امیدوار بودیم که دیگر کسی در این هوا اقدام به صعود نکند و ما هم آخرین گروه را به پایین ببریم .
متاسفانه هوا به هم ریخت و باد و بوران و سرما شدت بیشتری گرفت
در این زمان بود که دوستان کوهنورد هم از یال شیرپلا باز هم دیده میشدند و آقای سعادت نفرات را میشمردند
یه سه نفر …یه دونفر یه …
انگار منتظر بودند هوا خراب شود و همگی به سمت قله هجوم بیاورند
میرسیدند به قله
با سبیلهای یخ زده و توان از دست رفته
صورتهاو بینی های سرخ و سرما زده …
خانوم ترابی و بنده هر چه لباس گرم داشتیم به آنها پوشاندیم
زمان زیادی نداشتیم وباید هر چه سریعتر به پایین حرکت میکردیم
متاسفانه دو نفر از عزیزان هنوز نرسیده بودند و در کولاک مانده بودند
ما هم مدام سوت می زدیم تا شاید صدایی بشنوند یا صدایی از آنها بیاید ، اما خبری نبود
تا نیم ساعت به همین منوال گذشت و تا اینکه خداروشکر سروکله شان پیدا شد
این عزیزان که یک آقا و یک خانم بودند در یک همچین هوای طوفانی از مسیر خارج شده و با این همه تاخیر رسیده بودند .

گروه را ساعت ۴ آماده پایین آمدن کردیم
دو نفر از آقایون که از کوهنوردان پیشکسوت بودن میل داشتند که از شیرپلا برگردند و به ما اطمینان دادند که اتفاقی برایشان نمی افتد ،

گروه هشت نفره ما حرکت کرد
بنده جلو ، خانوم ترابی بین گروه و آقای سعادت انتهای گروه قرار گرفتیم

طوفان شدیدتر و سردتر شده بود
دید ما تقریبا صفر بود و فقط از طریق میله های منتهی به تله حرکت میکردیم
مدام گروه را شمارش میکردیم تا تعداد کم نباشد
میله ها گاهی دیده نمیشدند چندین بار مجبور شدیم به دستور آقای سعادت به دور همدیگه حلقه بزنیم تا طوفان بخوابد
عینکهای ما یخ زده بود و پاک کردنش هم دیگه فایده نداشت همه چیز سیاه و سفید بود و فقط خودمان را میدیدیم،
بعد از دیدن تله سیژ بالا و ادامه راه به تله کابین رسیدیم و خوشبختانه هنوز در آن باد کار میکرد.
همه دوستان در صحت سلامت در ساعت ۶/٣٠ به پایین رسیدند .

📝مصطفی زندوکیلی
١٣٩۶/٠١/٢٢

پست 221

پست222

-- بارگیری کد امنیتی --

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

-- بارگیری کد امنیتی --